سعدی » دیوان اشعار » غزلیات
ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
گر همه دشمنی کنی از همه دوستان بهی
جور بکن که حاکمان جور کنند بر رهی
شیر که پایبند شد تن بدهد به روبهی
از نظرت کجا رود ور برود تو همرهی
رفت و رها نمیکنی آمد و ره نمیدهی
شاید اگر نظر کنی ای که ز دردم آگهی
ور نکنی اثر کند دود دل سحرگهی
سعدی و عمر و زید را هیچ محل نمینهی
وین همه لاف میزنیم از دهل میان تهی
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید
آخرین مطالب