روزنامه كيهان در تاريخ 21 و 26 فروردين 1358 متن مصاحبه كرميت روزولت طراحكودتاي 28 مرداد با روزنامه «لوسآنجلس تايمز» چاپ آمريكا را به چاپ رساند. وي دراين مصاحبه براي اولين بار پرده از جزئياتي راجع به اين كودتا برداشته است. با هماين گزارش را ميخوانيم:
در سال 1953 آيزنهاور، رئيسجمهوري آمريكا طرح رهبري وهزينه كودتايي كه منجر به سقوط دولت دكتر مصدق گرديد فراهم كرد. اينك عامل واجراكنندة طرح كودتاي «سيا» كه عمليات مربوطه را به طور سري در ايران انجام دادهاست، از اين راز پرده برميدارد:
كرميت روزولت، رئيس اسبق «سيا» در خاورميانه،طي يك مصاحبه اختصاصي با خبرنگار روزنامه لوسآنجلس تايمز، براي نخستين بار، نقش «سيا» را در كودتايي كه به منظور بازگرداندن قدرت به محمدرضا پهلوي (شاه مخلوع) انجام گرفته است شرح ميدهد. كرميت روزولت ميگويد: كودتاي ايران نخستين عملياتمخفي عليه يك دولت خارجي بود كه به وسيله «سيا» در ماههاي آخر حكومت ترومن تنظيمشده بود.
با اجراي اين طرح موفقيتآميز در ايران، كه «سيا» آن را طرح «آجاكس» نامگذاري كرده بود، جان فاستر دالس، وزير خارجه دولت آيزنهاور، به حدي خشنود گرديدكه در نظر داشت نظير كودتاي ايران را در كنگو، گواتمالا، اندونزي انجام دهد و درمصر نيز حكومت عبدالناصر را ساقط كند.
روزولت مدعي است كه در برابر اينپيشنهادات ايستادگي كرده و به همين علت از خدمت در سازمان «سيا» كنارهگيري كردهاست. تابستان سال 1953 مدت سه هفته در ايران اقامت داشته و كودتاي عليه دولت دكترمصدق را، به طور پنهاني رهبري كرده است. روزولت اقرار ميكند كه مبلغ يك ميليوندلار آمريكايي، براي هزينه ايجاد بلوا و اغتشاشهاي خياباني كه 300 كشته به جايگذاشت و دولت ملي مصدق را ساقط كرد، در اختيار داشته ولي فقط 75000 دلار آن را خرجكرده است.
روزولت ميگويد: «پرزيدنت آيزنهاور، از چگونگي عمليات مربوط به كودتااز آغاز تا پايان آن آگاه بود و دستور اجراي كودتا، به وسيله دالس، وزير امورخارجه، به برادرش آلن دالس، رئيس سابق «سيا» و همچنين والتر بيدل اسميت، معاونوزارت امور خارجه صادر شد.
«من دستورات صريحي از اين سه شخصيت براي اجراي اينمأموريت دريافت كردم و انتخاب من براي انجام اين كار بدين دليل بود كه مدتيمهمترين مقام را، از طرف «سيا» در خاورميانه به عهده داشتم.»
روزولت، نوهتئودور روزولت رئيسجمهوري اسبق آمريكا ميگويد: «سه تن از همكاران رئيسجمهوريآمريكا، در زمينه ضرورت انجام اين مأموريت مرا متقاعد ساختند. اين سه شخصيت،فاستردالس، آلن دالس و ژنرال بيدل اسميت بودند.»
سالهاست ياران مصدق «سيا» رامتهم به انجام كودتا، در ايران ميكنند. برخي از اين افراد، مانند مهدي بازرگاننخستوزير هماكنون در حكومت جديد ايران عضويت دارند، ولي دولت آمريكا هيچگاهاتهام آنها را تأييد نكرد.
روزولت داستان چگونگي كودتا و سقوط حكومت دكتر مصدقرا به طور مشروح توضيح ميدهد و ميگويد: «سيا» پس از تبادلنظر با انگليسيها،تصميم به سرنگون كردن دولت مصدق گرفت. ما، اوضاع ايران را از سال 1952 مورد بررسيقرار داده بوديم و انگليسيها از مدتي پيش از آن تاريخ، در زمينه پيشنهاد كودتا درايران با ما وارد گفتگو شده بودند... يعني در سال 1952، موقعي كه سفيركبير انگلستاناز ايران اخراج شد، در آن موقع در حدود دو سال بود كه مصدق حكومت ميكرد. وي طياين مدت موقع خود را در پارلمان مستحكم كرده بود و به تدريج قدرت و نفوذ شاه راتضعيف ميكرد. مصدق با ملي كردن يك ميليارد دلار، دارايي شركت نفت ايران و انگليس،خشم و غضب قدرتهاي غرب را برانگيخته بود. دولتهاي انگليس و آمريكا توافق كردند كهمانع صدور نفت ايران شوند. بررسي درباره تهيه و اجراي طرح كودتا، زماني آغاز شد كهنمايندگان شركت نفت ايران – انگليس با توافق دولت انگلستان با ما، تماس گرفتند. آنها در لندن در زمينه بحث درباره طرح كودتا، با من وارد گفتگو شدند. من به آنهاگفتم آقايان من نميتوانم در اين مورد با شما مذاكره كنم... من اجازه ندارم، وليآنها طرح خود را به طور مشروح، كه موجب اتلاف وقتم شد، براي من توضيح دادند. طرحجالبي بود... با جزئيات و خصوصيات نظامي و غيرنظامي و جدولبندي و برنامه اجرا... درست مانند يك طرح نظامي و عمليات زيرزميني، ولي به نظر من طرح قابل اجرانبود.»
روزولت به سخنان خود ادامه ميدهد: «من به واشنگتن برگشتم و در موردتماس با انگليسيها با آلن دالس و معاون او، مشورت و گفتگو كرديم. ماه دسامبر 1952فرارسيد. آيزنهاور، در انتخابات رياستجمهوري پيروز شد، ولي تا ژانويه 1953دموكراتها به حكومت لرزان خود ادامه ميدادند.»
در اين دوران دالس، رئيس «سيا» و كروميت روزولت، طرح كودتاي آمريكا را براي سقوط دكتر مصدق تنظيم و تكميلميكنند. روزولت در اين مورد ميگويد: «دالس اصرار داشت هاري ترومن و دين آچسن،وزير خارجه او كه نسبت به دكتر مصدق «سمپاتي» دارد، از موضوع طرح آگاه نشوند. آچسنكاملاً مجذوب دكتر مصدق بود به همين دليل من هم مايل نبودم موضوع طرح كودتا را بااو در ميان بگذارم. من و آلن دالس ميدانستيم كه جان فاستر دالس، در حكومتآيزنهاور، جانشين آچسن خواهد بود و نميخواستيم دولتي را كه روزهاي آخر حكومت خودرا طي ميكند، درگير موضوعي كنيم كه كمتر از جمهوريخواهان نسبت به آن موضوععلاقهمند بود. آلن دالس ميگفت بهتر است تا برادرم كارش را تحويل نگرفته، موضوعرا مطرح نكنيم و به همين نحو عمل كرديم.»
«قبل از اينكه آيزنهاور، به طور رسميعهدهدار مسئوليت شود، نامه مشروحي از مصدق دريافت كرده بود. نخستوزير ايران ازرئيسجمهوري جديد آمريكا خواستار بود از او حمايت كند و به تحريم خريد نفت ايرانپايان داده شود.» روزولت فاش ميكند كه چون جان فاستر دالس در جريان طرح كودتا قرارداشت، در نتيجه پاسخ آيزنهاور به مصدق با لحن ملايمي «منفي» بود. در ژانويه 1953،پس از اينكه آيزنهاور در كاخ سفيد مستقر شد، فاستر دالس، بيمناك از اينكه مصدق زيرنفوذ شورويها قرار گيرد، به روزولت دستور داد طرح كودتا را تكميل و آماده اجراكند. اين تصميم به عنوان پايان سياست ترومن تلقي گرديد.»
گزارشي كه به وسيلهمنابع اطلاعاتي تهيه شده بود و در ژانويه 1953 به وسيله دولت ترومن انتشار يافتهبود و شش ماه قبل از طبقهبندي محرمانه، خارج شده بود، حكايت ميكرد كه اقدام دكترمصدق در ملي كردن صنعت نفت، «تقريباً با حمايت كامل مردم» ايران روبرو شده است. همچنين مصدق يك ضدكمونيست سرسخت شناخته شده بود و در پايان اين طور نتيجهگيري بهعمل آمده بود كه حزب كمونيست توده، مخالف مصدق است و اقدام براي سقوط دولت او را،بر خود فرض ميداند.»
روزولت درباره ارزيابي اوضاع سياسي ايران در زمان حكومتترومن به مخبر روزنامه لوسآنجلس تايمز ميگويد: «من در اين مورد چيزي نميدانم. آنچه من از آن دوران به خاطر دارم، اين است كه ما در «سيا» ميخواستيم بدانيم لوييهندرسون، سفير ايالات متحده در ايران، چه نظريهاي دارد... او (هندرسون) عقيدهداشت كه ادامه زمامداري مصدق، خطر جدي به بار خواهد آورد وايران را زير سلطهشورويها خواهد كشاند» با اين حال روزولت اظهار عقيده ميكند كه دكتر مصدق اصولاًطرفدار كمونيستها نبود و طرفدار كمونيستها هم نميگرديد... انگليسيها دربارهايران اشتباه كردند. من معتقدم كه انگليسيها در مذاكرات با مصدق بسيار گيجبودند... آنها هيچ نوع پيشنهاد قابل قبولي ارائه نكردند و اين، به نظر من احمقانهبود. من فكر ميكنم اين امكان وجود داشت كه پيشنهاد قابل پذيرشي ارائه كرد و اگربا ايران كنار ميآمدند، عمليات پر سر و صداي كودتا انجام نميگرفت. اگر آنها بهموافقت ميرسيدند، ما نرخ نفت را بالا ميبرديم و به آنها يك پورسانتاژ، به عنوانحق مالكيت ميداديم، اين عاقلانهترين كاري بود كه آنها ميتوانستند انجامدهند.»
روزولت، نظر دولت ترومن را داير بر اينكه دكتر مصدق مورد حمايت مردموطنش بود، تأكيد ميكند ولي در عين حال عقيده دارد كه اين حمايت را به سرعت از دستداده زيرا قدرتهاي غربي، خريد نفت را تحريم كردند.
روزولت درباره كودتا عليهدولت دكتر مصدق ميگويد: «اين اقدام مهم، با سرعت و به موقع، با سازمان دادننيروهاي مخالف مصدق و در محيطي بسيار تهديدآميز انجام گرفت... اجراي كودتا براي «سيا» ضرورت داشت زيرا «عوامل ديگري» قصد كودتا داشتند. ايرانيان طرفدار شاه،چندان زياد و سازمانيافته نبودند. انگليسيها نيز از انجام كودتا، غافل نبودند،هر چند مصدق آنها را از ايران اخراج كرده بود.»
روزولت براي سازماندادن بهكودتا در آخرين روزهاي زمستان 1953 مخفيانه وارد ايران ميشود. سپس در ژوئيه همانسال، بار ديگر به ايران ميآيد. در اين سفر، با يك اتومبيل آمريكايي، همراه يكي ازدوستانش از بغداد عازم ايران ميشود و با يك گذرنامه جعلي از مرز عبور ميكند: «درآن روزها كه وارد ايران شدم، وضع ارتباطات بين مرزها و مركز، بسيار بد بود، حتياگر اسم واقعي مرا ميدانستند، مشكلي فراهم نميگرديد. مأمور گارد مرزي، مرد بسياركودني بود و خوب نميتوانست انگليسي بخواند و صحت و سقم گذرنامه مرا تشخيصدهد...
«پس از ورود به ايران، به منزلي در نواحي كوهستاني تهران، كه دور ازعبور و مرور مردم بود رفتم و به تنظيم كارهايم پرداختم. ما يك ميليون دلار داشتيمو كمتر از 75000 دلار آن را براي به راه انداختن دمونستراسيون خرج كرديم. بقيه پولرا در يك محل مطمئن در سفارت گذاشتيم و چندي بعد آن را به شاه داديم.»
روزولتاعتراف ميكند كه 75000 دلار به يك شبكه كه شامل سه نفر آمريكايي و پنج نفر ايرانيبود براي تجهيز دمونستراسيون پرداخت شد. عوامل ايراني در اين شبكه، با صدها تنمردم محلي ارتباط داشتند. آنها يك گروه را سازمان داده بودند و از طريق آن گروهپولها را بين مردم تقسيم ميكردند.»
روزولت ميگويد: «من با نام جعلي «لاكريج» وارد ايران شدم و تنها سه نفر از هويت واقعي من اطلاع داشتند، يكي از اين سه تن،شاه بود. من به ديدن او رفتم و به او گفتم مصدق را عزل كند و سرلشكر فضلاللهزاهدي را به نخستوزيري بگمارد. شاه اين پيشنهاد را با مسرت استقبال كرد. فقطميخواست اطمينان حاصل كند كه از او پشتيباني خواهد شد. با توجه به احترام وپذيرايي كه ترومن و آچسن در ايالات متحده از دكتر مصدق به عمل آورده بودند، اكنونميخواست مطمئن شود كه ديگر از مصدق حمايت خواهد شد.»
«طي ملاقات كوتاهي كهبا او داشتم، متقاعد شد كه ما ترتيبات لازم را براي انجام كارمان دادهايم (ايالاتمتحده آمريكا و انگلستان با كودتا موافقت كردهاند) و اين توافق با اظهاراتوينستون چرچيل و آيزنهاور، تأكيد شده است. نشانه توافق چرچيل تغيير لحن او درسخنراني راديو بيبيسي و همچنين نطق آيزنهاور كه در غرب آمريكا بود كه از شاهحمايت كرد.»
روزولت اظهار داشت كه اقدام آمريكا در انجام كودتاي ايران كاملاًمحرمانه بود و جز چند تن از افسران ارتش ايران كه با آنها مذاكره كرديم، هيچكس ازجريان كار اطلاع نداشت. ما توافق كرده بوديم كه «هندرسون» سفير ايالات متحده درمخفيگاه خود واقع در ناحيه كوهستاني تهران، با افسران طرفدار شاه و همينطور باكسي كه با استفاده از بودجه «سيا» گروهي را براي تظاهرات جمعآوري كرده بود تماسبرقرار كرد. دو هفته پس از ورود روزولت به ايران، همانطور كه قبلاً پيشنهاد كردهبودم، شاه مصدق را عزل كرد و زاهدي را به نخستوزيري برگزيد. ولي مصدق حاضر بهكنارهگيري نشد و عليه شاه و طرفداران او به مقابله پرداخت. روزولت كه احتمال اينواقعه را پيشبيني كرده بود ميگويد: «عدهاي از افسران طرفدار شاه در محلي كه «سيا» تعيين كرده بود – مجاور سفارت آمريكا در تهران – مخفي شدند و شاه نيز ازكشور خارج شد.
«... من به شاه گفتم: «اگر برخي از كارها موفقيتآميز نبود،شما با هواپيماي خودتان به بغداد پرواز كنيد.» ولي چون سفير ايران در بغداد، ازطرفداران مصدق بود، شاه، ناگزير به طرف رم پرواز كرد. در تهران با او تماس منظمداشت و پسرش اردشير زاهدي نيز كه بعدها سفير ايران در ايالات متحده شد از كساني بودكه با روزولت تماس داشته است.
روزولت ميگويد: به دنبال تظاهرات خياباني و پساز اينكه نظاميان قدرت را به دست گرفتند، شاه به تهران برگشت. من و زاهدي به اوتلگراف كرديم به ايران برگردد. مصدق نخست مخفي شد و روز بعد، خود را معرفي كرد. سپس بازداشت و محاكمه شد و سه سال در زندان ماند.
هنگامي كه شاه به ايرانبازگشت و بار ديگر قدرت را به دست گرفت، معامله نفت با كشورهاي غربي به سهولتانجام گرفت. به موجب آن قرارداد شركتهاي آمريكايي 45 درصد محصول نفت ايران را بهخود اختصاص دادند به كنسرسيوم انگليسي نيز اجازه داده شد به ايران مراجعت كند وسهم قابل توجهي از نفت ايران را به دست آورد. اجراي عمليات مربوط به كودتا، ازآغاز تا پايان، فقط سه هفته طول كشيد، سپس من از ايران خارج شدم.
آنچه رويداد، به وسيله گروه كوچكي از افسران ارتش بود كه در مقامات بالا بودند و مصدق آنهارا به كار گمارده بود و همه كارها ظرف سه روز به نتيجه رسيد.
روزولت پس ازمراجعت به آمريكا مورد تقدير رئيسجمهوري قرار ميگيرد و به دريافت نشان «امنيتملي» نائل ميشود. وي در اين مورد ميگويد: «براي اهميت اين نشان كافي است بگويمكه پيش از من فقط يك تن، يعني ادگار موور، رئيس مقتدر «اف بي آي» به دريافت چنيننشاني نائل شده بود.»
جان فاستر دالس كه از موفقيت در اين عمل بسيار خوشحال شدهبود عقيده داشت كه در آينده اين نوع اقدامات وسيلهاي براي مواجه شدن با مسائلدشوار خارجي خواهد بود. من نيز خاطرنشان ساختم كه ما پيش از انجام كار، اوضاع رابه دقت مطالعه كرديم و خوشحال شديم كه ارتش، به استثناي چند مورد معدود از افسرانكه مصدق آنها را به كار گمارده بود، همگي طرفدار شاه بودند...
* * *
هنگامي كه از ايران مراجعت كردم و براي تسليم گزارش خود به كاخ سفيد رفتم،احساس كردم وزير خارجه مايل است عمليات ديگري نظير آنچه انجام شده بود، در برخي ازكشورهاي خارجي صورت گيرد. من به فاستر دالس گفتم: آقاي محترم، به خاطر داشته باشكه اين اقدام به دنبال يك سلسله بررسيهاي دقيق انجام گرفت و شما نميتوانيد درنقاط ديگري از جهان، اين برنامه را پياده كنيد... من سعي كردم وزير خارجه رامتقاعد سازم كه عمليات ايران نميتواند به عنوان يك نمونه و مدل، در نقاط ديگرتكرار شود، ولي فاستر دالس نميخواست اين نظريه را قبول كند و سعي داشت مرا درگير «گواتمالا» كند.
دالس براي به كرسي نشاندن حرف خود اين طور استدلال ميكرد: «شما با استفاده از همكاري و حمايت پنهاني گروهي كه انتخاب ميكنيد ميتوانيد درهر كشوري كه بخواهيد عمل كنيد.» من در پاسخ نظريه او كه به عقيده خودم «چرند» وبيمعني بود گفتم: «شما با موفقيت در يك عمل، تصور ميكنيد ميتوانيد اين برنامهرا در هر محلي كه دلخواهتان باشد، اجرا كنيد؟ شما تجزيه و تحليل دقيق اين موضوع كهچرا نخستين اقدام ما (در ايران) موفقيتآميز بود را به خاطر نداريد.
روزولت،به اختلافنظر خود با فاستر دالس در مورد مصر اشاره ميكند و ميگويد: «من يقينداشتم كه ناصر براي تهيه اسلحه با اتحاد جماهير شوروي وارد معامله خوهد شد وليدالس مخالف اين نظر بود و ميگفت «وقتي كه از كنفرانس ژنو برميگشتيم در آنجاروسها به من اطمينان دادند كه چنين معاملهاي صورت نخواهد گرفت.»
هنگامي كهوزير خارجه آمريكا از خبر امضاي قرارداد خريد اسلحه، بين مصر و شوروي آگاه شد، ازمن خواست به مصر بروم و نظير مأموريت ايران را در مصر انجام دهم و حكومت ناصر راساقط كنم. من به او گفتم انجام اين كار امكان ندارد... و چون شخص ديگري را دراختيار نداشت كه بتواند مأموريت مرا انجام دهد، از اين فكر منصرف شد.
چهار سالبعد از كودتاي ايران فاستر دالس بار ديگر پيشنهاد كرد در چند كشور موردنظر ايالاتمتحده آمريكا مداخله شود، ولي من نپذيرفتم و سرانجام سماجت دالس، در سال 1958 ازخدمت در «سيا» كنارهگيري كردم.
كرميت روزولت پس از كنارهگيري از «سيا» باعنوان معاون كمپاني «گلف» در آن شركت مشغول كار ميشود. وي درباره شغل و عنوانجديد خود ميگويد: «من عهدهدار امور روابط دولتي آن شركت با دولت ايالات متحده وهمچنين با ديگر كشورهاي خارجي بودم و در اين سمت با شاه ايران ملاقاتها و مذاكراتيداشتم ولي اين تماسها كوتاه و محدود بود.
گلف از شركتهايي است كه پس ازبازگشت شاه و اعاده قدرتبه او، به وسيله كودتاي «سيا» در استفاده از محصول نفتايران ذينفع شده است.
روزولت منكر اين موضوع است كه تسهيلات و منافعي كه كمپانيگلف از نفت ايران كسب كرده، مقارن دوراني است كه او در «سيا» اشتغال داشته است. همچنين روزولت از بحث درباره تسهيلات و كمكهايي كه در دوران معاونت در آن شركت بهنفع گلف انجام داده است طفره ميرود ولي اعتراف ميكند كه در زمينه ايجاد ارتباطميان شركت گلف و شاه سابق ايران، كمكهايي كرده است.
در ماه ژوئن 1975 كميسيونسناي آمريكا در امور مربوط به فعاليت شركتهاي خارجي مداركي به دست آورد كه نشانميداد كه روزولت از حقوقبگيران شركت نورتروپ است (شركت مذكور كه دفتر مركزي آندر لوسآنجلس قرار دارد، و در داد و ستد و معاملات هواپيما، به مقداري وسيع باكشورهاي خاورميانه معروف است) كميسيون سنا به رياست سناتور فرانك چرچ مدعي است كهروزولت سالانه 75000 دلار به خاطر بازاريابي و كمك به فروشهاي شركت نورتروپ بهايران، عربستان سعودي و چند كشور ديگر، دريافت كرده است. روزولت هنوز يكي ازمشاوران و بازاريابهاي شركت مزبور است.
طبق مدارك به دست آمده، روزولت با عنوانمشاور به استخدام شركت «نورتروپ» درآمده است، زيرا با مقامات عاليرتبه كشورهايخاورميانه، همچنين با شاه (مخلوع) ايران مربوط بوده است و اين ارتباط در دوراني كهروزولت در «سيا» خدمت ميكرد، توسعه يافته است. در يكي از اسناد اداري «نورتروپ» روزولت بدين نحو معرفي شده است: «او مدير و شخصيت عاليمقامي است كه با رؤسا وشخصيتهاي مهم و برجسته بسياري از كشورهاي خاورميانه هم بستگي دارد و در اين سند،شاه (مخلوع) به عنوان يكي از اين رهبران معرفي گرديده است.
در سال 1968 دردادگستري آمريكا از روزولت به عنوان يكي از نمايندگان خارجي دولت شاه ايران وهمچنين دولت اردن و لبنان نامبرده است و پرونده دادگستري او تأييد ميكند كه او درتنظيم برنامههاي سفرهاي شاه سابق به ايالات متحده و ايجاد شهرت براي او، همچنينايجاد تسهيلات لازم در زمينه مسافرت روزنامهنگاران و بازرگانان آمريكايي به ايراناقدام كرده و مشاور سفير ايران در آمريكا بوده است. طي سالهاي 1967 تا 1970 شركتروزولت، به نام «دان اند روزولت» سالانه مبلغ 116000 دلار، به اضافه هزينههايي كهطي انجام كارهاي خود، براي ايران مصرف كرده از دولت ايران دريافت داشتهاست.
روزولت در حال حاضر مشاور شركتهاي آمريكايي كه در صدد سرمايهگذاري درنقاط مختلف جهان هستند ميباشد، هر چند تأييد ميكند كه با خلع شاه نفوذ او درايران بسيار تنزل كرده است.
روزولت ميگويد تصميم گرفته است پس از 25 سال بهسكوت خود، درباره كودتاي ايران پايان دهد و پس از مشاورهاي كه سه سال پيش با شاه (مخلوع) ايران در تهران به عمل آورده است، مطالبي در اين زمينه بنويسد. وي مدعياست كه شاه (مخلوع) را متقاعد ساخته كه درباره مطالب نادرستي كه درباره كودتاانتشار يافته است بايد در مقام پاسخگويي برآيد.
«من به شاه گفتم: اطلاع داريدكه مطالب زشت بيشماري درباره شما نوشته و منتشر شده است. هيچيك از اينها درستنيست و هيچكس نيز در صدد پاسخگويي برنيامده است. نظرتان درباره اينكه من حقيقت رابنويسم چيست؟ شاه كمي فكر كرد و گفت: «آري فكر خوبي است از طرف ديگر «سيا» نيز درمعرض حملات بيشماري قرار گرفته است و من فكر ميكنم اقدامات خوب گذشته «سيا» بايدمنتشر و اعلام شود... برويد و بنويسيد.»
روزولت پس از جلب موافقت شاه و همچنينمشورت با «سيا» كار نوشتن كتاب مورد نظر را كه قرار است در اواخر تابستان امسالمنتشر شود، شروع كرد.
روزولت سقوط رژيم شاه را با شگفتي تلقي ميكند وميگويد:
«من از آنچه در ايران گذشت، يعني از آغاز اكتبر به بعد، اطلاع درستيندارم. در آن دوران اردشير زاهدي در آمريكا بود و در صدد عزيمت به ايران بود تااوضاع را سر و سامان دهد، ولي ديگر دير شده بود» روزولت ميگويد: «از يك سال و نيمقبل به اين طرف، معتقد شده بودكه قدرت و توانايي شاه پايان يافته است و بااطلاعاتي كه به وسيله چند تن از ايرانيان «كه در جريان اوضاع قرار داشتند» كسب كردهبود، متوجه شده بود كه شاه دچار يك بيماري است، احتمالاً وجود يك لخته خود درمغزش.
شاه با اعمال توصيههاي نادرست در زمينه مصرف همه پولها براي خريد وسايلنظامي و همچنين تحتتأثير تشويقهاي برخي از آمريكاييها، مانند ريچارد نيكسون – داير بر اينكه به صورت حامي و سنگر نيرومند غرب در خاورميانه درخواهد آمد وپرچمدار استواري در برابر اتحاد جماهير شوروي و ديگر دشمنان خواهد بود – مرتكباشتباه شد...
من عقيده دارم كه اين افكار و نظريات، نا به جا و ناصواب بودند. ولي شاه به طور يقين به اين انديشهها اعتقاد داشت، همچنان كه نيكسون به آنهامعتقد بود و تصور ميكنم كيسينجر نيز همينطور فكر ميكرد ولي با گذشت زمان كارمؤثري صورت نگرفت و براي جبران غفلتها، ديگر دير شده بود.»
روزولت معتقد استكه استراتژي نيكسون – كيسينجر درباره خليج فارس، شاه را درباره قدرت و قابليت خودشبه اشتباه انداخت. اشتباه ديگر شاه اين بود كه بايد در بهبود وضع اقتصادي مردمكشورش كوشش ميكرد و به اين موضوع توجه داشت كه با پيشرفت اقتصاد مردم، تمايلاتسياسي آنها به تدريج و به آرامي رشد ميكرد، ولي اين كار را به موقع انجامنداد...
منبع: كيهان، 21 و 26/1/1358
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید
آخرین مطالب